آقای مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی در یادداشتی به تحلیل و تفسیر اضلاعی از بیانیه که معطوف به «فرهنگ» هستند پرداخته است.


«تلاش غرب در ترویج سبک زندگی غربی در ایران، زیانهای بی‌جبران اخلاقی و اقتصادی و دینی و سیاسی به کشور و ملّت ما زده است.»

از آغاز شکل‌گیری تماس فرهنگی جامعه‌ی ما با غرب، جهان فرهنگیِ بومی و دینی ما دستخوش تنش‌ها و تلاطم‌های مخرب شد؛ چنان‌که از اواسط دوره‌ی قاجار، این روند شروع شد و در دوره‌ی پهلوی‌ها به‌شدت اوج گرفت. قبله‌ی آمال پهلوی‌ها، غرب و تجدد غربی بود و آن‌ها سخت معتقد بودند باید جامعه‌ی ایران را به معیارهای غربی نزدیک کنند. سیاست‌های فرهنگی پهلوی‌ها، چه در شکل آمرانه‌اش و چه در شکل ملایمش، از چنین نگاه و تصوری برمی‌خاست. به این ترتیب، متجددسازی جامعه‌ی ایران و زدودن روش‌های بومی و دینی، در دستور کار حاکمیت قرار گرفت و جامعه‌ی ایران، گرفتار آسیب‌ها و آفت‌های فراوانی گردید.
 
پس از انقلاب، شرایط به‌کلی تغییر کرد و انقلاب، آشکارا و قاطعانه در برابر تجدد غربی و فرهنگ مادی و ولنگارانه‌ی آن سربرافراشت و جامعه نیز با این رویکرد، همدلی و همراهی کرد؛ اما دشمن دست از توطئه و نفوذ و تهاجم برنداشت. در طول دهه‌های گذشته، یکی از خطوط مستمر و عمده‌ی تهاجم دشمن، «تهاجم فرهنگی» بوده و متعلَّق و موضوع این تهاجم نیز بیش از هر چیز، «سبک زندگی ایرانی - اسلامی» بوده است. قابل انکار نیست که بخش‌ها و اضلاعی از این تهاجم، مؤثر بوده و ما دچار لطمات و صدماتی شده‌ایم، از جمله «آسیب‌های اجتماعی» می‌تواند نمود و جلوه‌ای از این امر باشند. در مقابل، ما باید راهبرد «استحکام ساخت درونی نظام فرهنگی» را در پیش گیریم و در عین اینکه حصارها و حریم‌های فرهنگی خویش را از طریق «منع فرهنگی»، مقاوم و پایدار می‌کنیم و مجال «نفوذ فرهنگی» و «ولنگاری فرهنگی» نمی‌دهیم، «مصونیت فرهنگی» را نیز در پیش گیریم تا به‌واسطه‌ی «درونی شدن» و «نهادینه شدن» ارزش‌های اسلامی و انقلابی، جامعه به استحکام و اقتدار دست یابد و دشمن از طمع تهاجم فرهنگی منصرف شود.